روز گاری همه کوچه پس کوچه های فصول را
در طلبت گام گام زدم
تا برای چشمانت که معبد من بود
جوانی را به قربانی آورم
آنروزها جوان بودم و غروری بالاتر از عشق نبود
حال فرتوتم و فراتر از عافیت عشقی نیست
سنباد نجفی